طوفان بر پامی شود
گردبادی بلند و وحشی تمام تنم را میلرزاند
و همه ی خاطرات را زیر و رو میکند...
عجیب است که یک رویای ساده بتواند
چنین غوغایی به راه بیاندازد
به خودم قول دادم، وقت فکر کردن به تو
جلوی رعدهای بی موقع را بگیرم
و این چشمهای خسته را آزار ندم .
اما این نگاههای درمانده از انتظار،
تنها با طراوت باران، آرام می گیرند ...
تنهایی را محکم در آغوش میکشم
و طوفان را با رگبار بوسه آرام میکنم ...
این دل پرآشوب مرا رسوا نکند،
سرخی چشمانم
بی شک فریاد خفته را بیدار خواهد کرد .
#مه.ناز
برچسب : نویسنده : ziba57 بازدید : 194