اگر از یاد رفته باشم؟؟؟!!!

ساخت وبلاگ
 

 

اگر از یاد   رفته   باشم چه؟ 


جاده ی آسفالته و خلوت، تمیز و یکدست، یه طرف جنگل و درختهای سبز و سمت دیگر سبزه زار و رود روانی که صدایش موسیقی شیرینی می نوازد. باید برسم، باید به تو برسم که میان جاده ایستاده ای و با لبخند به قدمهای من نگاه میکنی، لنگ نمی زنم، سخت راه نمی روم، درد ندارم. کافی است نزدیک تو باشم تا درد آهسته رهایم کند. من نزدیک می شوم و لبخند تو دور می شود. 


 اگر از یاد رفته باشم چه؟ 


قدمهایم را سریع تر می کنم، میدوم، آخ که چقدر دلم برای دویدن تنگ است. پرواز می کنم، می رسم، دستهایت را در هوا می گیرم. این دستها سالهاست در عطش رسیدن می سوزند و حالا از گرمای تو باز هم می سوزند. اشکهایم به اختیار من نیستند، با اخم می گویی: اگر قرار به گریه باشد می روم! نه قرار به گریه نیست، شعله های شوق از گونه هایم فواره می کشند، قرمزی صورتم را نمی بینم اما می توانم گرمای آتش را حس کنم. 
 

اگر از یاد رفته باشم چه؟ 


سرم غرق آغوشت و بازوانت حریم امن وجودم است،  می پرسم: مگر می شود از یاد رفته باشم؟! وقتی هر شب در رویای خواب و بیداری لبخندهایت همراه دلتنگیهایم می شود.
چاکراه وسط سرم، لابلای پریشانی موهایم، محل همیشگی بوسه هایی که مهر سوکت می زند بر لبهایم و با نگاه تکرار می کند، صبر کن ... تنها واژه ی عاشقانه ای که تا ابد مشتاق شنیدنش از زبانت بودم و خواهم ماند. 
 

اگر از یاد رفته باشم چه؟ 


گوش می سپارم به ضربان آرام و یکنواخت قلبی که برایم زیباترین نوای شنیدنی است و من می توانم ساعتها با بودنشان لبخند بر لب بیاورم و آرامش بودت را جرعه جرعه سربکشم و جانی تازه در رگهای تنم بریزم. 
 

اگر از یادت رفته باشم چه؟

عشق......
ما را در سایت عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ziba57 بازدید : 187 تاريخ : يکشنبه 9 دی 1397 ساعت: 18:18